يکی از مسائل بسيار مهمی که بطور کلی جامعه ايران و بطور خاص جامعه توانبخشی کشورمان را در معرض آسيب قرار داده است آنست که رويکرد تئوری و دانش نظری همکاران ما بسيار بيشتر از جنبه های کاربردی مورد توجه قرار می گيرد.اصولا ما در خصوص اهميت ایجاد تعادل بين حيطه های نظری و عملی کار چندان موفق نيستيم و جريان افراط و تفريط را دنبال می کنيم.
اين امر از بدو آموزش يک نيروی توانبخشی قابل لمس است بطوری که ما هر چه بر سنوات تخصصی مان افزوده می شود و تشخص کاری مان در جامعه افزون می گردد کار ميدانی ، يدی و عملی را کمرنگ تر و کمرنگ تر می کنیم زیرا آنرا وظیفه تازه کارها می دانیم .اين امر بطور مشخص در کشورهای پيشرفته معکوس کشور ماست. يعنی افزایش تشخص و تجربه علمی ارتباط مستقيمی با اصرار و علاقه افراد در عرصه های عملی و آزمودن آن تجربيات دارد. یک نمونه زنده اين امر کششی است که بيشتر ما در همین وبلاگ به طرح تئوری ها داریم تا ابراز کردن و تبادل تجربيات ميدانی و عملی .اگر سری به وبلاگهای مشابه بزنيد ملاحظه می کنيد که فضای ارتباطی کاملا متفاوت است.همين امر امکان حضور معلولين و خانواد ه هايشان را در وبلاگ افزايش می دهد و هر روز آنها را به تعامل با کادر تخصصی علاقمندتر می کند.در اين زمينه بعد ها بيشتر صحبت خواهيم کرد.
التماس دعا
0 Comments:
Post a Comment
<< Home