برای برادر، دوست و همکارم دکتر سعید کاظمی آشتیانی


هنوز داغ از دست دادن یکی از دوستان و یاران صمیمی – مرحوم دکتر عبدالرضا چولائی – برایمان تازه است که داغ بزرگتری جانمان را به آتش کشید. ناباورانه خبر عارضه قلبی و بدنبال آن درگذشت سعید ، یار 27 ساله خود را شنیدم. هنوز هم علیرغم آنکه به چشمان خود دیدم که او را در آرامگاه ابدیش گذاشتند ، رفتنش را باور ندارم. چگونه آن همه جوشش و حرکت و آن روح پرتلاش می تواند ما را گذاشته و خود برود. نه باور کردنی نیست ... با سعید از سال 58 به هنگامی که وارد دانشکده توانبخشی شد آشنا شدم و از آن زمان تا کنون دوستانی نزدیک بودیم که گاه کارهای اجرایی باعث میشد که با فاصله همدیگر را ببینیم اما به هر شکل دوستیمان از چنان قوتی برخوردار بود که دیگران از آن به نیکوئی یاد می کردند. سعید یکپارچه شورو تلاش بود و این را از همان روزهای ورود به دانشکده نشان داد . با روحیه قوی و اعتماد به نفس خوب که داشت به سرعت در میان دانشجویان نمایان شد و عضو موثری برای نهادهای دانشجویی شد. بعد از جریانات انقلاب فرهنگی و شروع بکار مجدد دانشگاهها در کنار هم جهاد دانشگاهی گروه پزشکی را راه اندازی کردیم که بعد از تشکیل وزارت بهداشت و دانشگاه علوم پزشکی ایران به جهاد علوم پزشکی ایران تغییر نام داد و سعید از سال 1371 عهده دار مسئولیت آن شد تا همین دیروز... سعید آنچنان پرشور بود که در دوران جنگ که عمدتا همزمان با دوره دانشجوئی او بود ، گوش به زنگ فراخوان نیروهای پزشکی بود و با کوچکترین اعلام به عنوان اولین نفر اعلام آمادگی نموده و دیگران را نیز رهبری می کرد.... پایه گذاری موسسه رویان و تبدیل آن به بزرگتری پژوهشکده علوم ناباروری در ایران از بزرگترین دستاوردهای زندگی کوتاه اوست که در همین پژوهشکده است که سلولهای بنیادی برای اولین بار تولید می شوند و دستاوردی مهم در حوزه علوم پزشکی کشور به انجام میرسد. من از نزدیک شاهد بودم که اگر حمایت و پیگیری او نبود این کار به سرانجام نمی رسید و هرچه در این زمینه در کشور ارئه شود بدنبال آن کار پایه ای است که در رویان انجام شد.... در سالهای اخیر مرکز طراحی و راه اندازی مطالعات رشد و سلامت کودک از دیگر اقدامات مهم او ست که نشانگر دید وسیع او در این حیطه است و هر چند در ابتدا این مرکز برا ی رسیدگی به وضعیت کودکان حاصل از روشهای کمکی در موسسه رویان مدنظر بود اما به سرعت به مرکزی کشوری که به وضعیت کودکان کشور رسیدگی کند بدل شد... جشنواره و جایزه بین المللی رویان در حیطه ناباروری را باید در نوع خود در کشور بی نظیر بنامیم. امسال ششمین دوره آن برگزار شد که برا ی جامعه علمی کشور سربلندی و افتخار به همراه داشته است... جشنواره سلامت خانواده هم ا ز جمله کارهای مهم است که امسال دومین دوره آن برگزار می شود و طراح اصلی را باز هم باید سعید بدانیم... کارهای سعید در این دوران کوتاه آنقدر زیاد است که با این وقت و محدویت نوشتن امکان ارائه همه آنها نیست . امید که بتوان در ویژه نامه ای همه آنها را بیان کنیم.
علاقه و عشق سعید به قرآن وافر و تمام نشدنی بود. همیشه در خودرو تعدادی نوار قران داشت که به فیض می رسیدیم. خاطرات سفرها و برنامه های مختلفی که با هم داشتیم هیچگاه از ذهنم بیرون نمی رود. امشب سعید در میان خانواده نیست و من بواسطه تالمات نتوانستم در برنامه شام غریبان او در منزلش شرکت کنم . به ذهنم رسید اینجا در مورد او بنویسم در مورد برادری که در اوج شکوفائی و آن زمان که می توانست بهره های بیشتری - به جامعه ای که حاضر به همه گونه فداکاری برای آن بود – برساند ، از میان ما پرکشید. گویا وقایع آن زمان رخ می دهند که تو انتظار آن را نداری و این مسلما رمزی دارد که جز خداوند کسی بر آن آگاهی ندارد و بدین گونه پرونده دنیائی یکی دیگر از دوستان و به تعبیر دیگر یکی از بچه های دانشکده توانبخشی بسته شد . رفیقی که همیشه سعی داشت تا دوست بماند و دوستی کند. از آخرین دیدارمان دو هفته می گذرد و امروز با چشمانی اشکبار وداعی کردیم که دیدار دیگر ماند به قیامت.... امشب برایش و بیادش دعای کمیل را زمزمه کردم و این فراز را ... یا سریع الرضا، اغفر لمن لا یملک الا الدعا ، فانک فعال لما تشاء ، یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غنی ، ارحم من راس ماله الرجاء و سلاحه بکاء ، یا سابغ النعم یا دافع النقم یا نورالمستوحشین فی الظلم یا عالما لا یعلم ، صل علی محمد وال محمد....

2 Comments:

At 9:45 AM, Anonymous Anonymous said...

من تا زماني كه از فوت آقاي دكتر رو از طريق رسانه ها با خبر شدم با ايشون آشنايي چنداني نداشتم. ولي وقتي چهره جوان ايشون رو در تلويزيون ديدم و كارهاي ارزنده اي رو كه براي ما انجام دادن متوجه شدم. بسيار متاثر شدم. بعضي ها هستن كه وقتي از بين ما برن ديگه جايگزيني ندارن و فكر مي كنم دكتر آشتياني هم يكي از اونا بود. به مامانم گفتم نمي دونم چرا حالا كه يكي پيدا شده بود و هدفش فقط خدمت بود و داشت ايران رو از لحاظ علمي ارتقاء مي داد خدا نتونست دوريش رو تحمل كنه. درسته كه هركار خدا حكمت داره ولي ايكاش به اين زودي خانواده و دوستان و جامعه دكتر رو داغدار نمي كرد. نمي دونم چرا هركي كه به عنوان چهره ماندگار شناخته شده تاب موندن نمياره.
خدا روح دكتر رو قرين رحمت كنه و به دوستدارانش صبر عطا كنه.

 

At 1:15 AM, Anonymous Anonymous said...

به نام خدا
آقاي دكتر سلام
قبل از هر چيز عيدتون مبارك
بعد اينكه لينك پايگاه شخصي اين صفحه ايراد داردفكر كنم يك حرف a
اضافه هست
موفق باشيد

 

Post a Comment

<< Home