سلام بر همه دوستان ارجمند. اعياد شعبانيه بر شما مبارک باد.
مدت زيادی است با خود فکر می کنم مشکلات مربوط به معلولين در جامعه ما به چه علتی است.منظورم مشکلات ثانویه و آنهایی است که بواسطه تشکيلات مدیریت و سازماندهی ايجاد می شود.اگر نگاهی به وضعيت و سرگذشت سازمانهای دولتی و غير دولتی مرتبط بياندازيم می بينيم که نظام طراحی و برنامه ريزی ، مديريتی ، خدماتی ، مشارکتی و... همه به نوعی از مشکلات ساختاری مشابهی رنج می برند.بنظر می رسد بايد در اين خصوص مطالعه عميق و جدی صورت گيرد.آیا ريشه کار در ساختار آموزش دانشگاههای ماست که بدنبال آن طرز تلقی های متخصصان سست یا غير اصولی شکل می گيرد؟ آیا حضور افرادی با تخصص های غير مرتبط منجر به ساختارهای توانبخشی ناصحيح می شود؟ آیا همان نگاه ترحمی که خودمان سرزنشش مي کنيم در برخورد با معلولين حاکم شده است؟ آيا برخورد های ترحمی وسياسی و قابليت " من آدم مهربان و رئوفی هستم " را دارد و خود بخود مشتری اش زياد می شود؟ که بدين ترتيب مقدمات آنچنانی شدن آدمها را فراهم می نمايد؟
واقعا چگونه می شود فهميد که چه کسی در این عرصه خادم تر و ماندگار تر است؟ راز تشخيص چيست؟تجربطات کشورهای موفق در اطن زمينه بر چه محوری استوار است؟ این افکار دستمايه طرح تحیقیقاتی خواهد شد برای بررسی طرز تلقی و کارآمدی مديران توانبخشی کشور. برای همین نظرات و راهنمائی های شما دوستان ارجمند بسيار گرانبها و کاربردی خواهد بود. منتظر هستم.سايت روانشناسی توانبخشی سايت جالبی است بد نيست صفحه اصلی و ضمائمش را ببينيد. التماس دعا
0 Comments:
Post a Comment
<< Home