امروز صبح يک گزارش و قسمتی از يک فيلم کوتاه را در تلويزيون ديدم که به نظرم رسيد در باره آن کمی بنويسم. الته فرصتی نشد تا الان. گزارش ريا، در مورد پزشکی بود که عليرغم جانباز بودن و بويژه اينکه بر روی صندلی چرخدار زندگی می کرد - از جانبازان قطع نخاع جنگ - توانسته بود تحصيل کند وکارهای روزمره خود را در بيمارستانی در شهر بندرعباس انجام می داد. تا اينجای کار که خوب بود و در نمايش عظمت انسانی و اينکه عليرغم داشتن معلوليت می توان به کجا رسيد بسيار هم مطلوب. اما در خلال گزارش مسائلی هم وجود داشت . هرچند اين دوست پزشک توان رانندگی را داشت اما واقعا اتوموبيلی که داشت ، شايسته او نبود. او در زمانی که در کلاس سوم راهنمائی بوده است دچار مصدوميت می شود وتا اينجا خود را بالا می کشد؛ آيا نبايد بنياد اتوموبيلی در خوربه او بدهد . من می دانم که برای بسياری سهميه خودرو پژو داد اند حال او را نشان می دهيم که با صندلی چرخدار نزديک وانت می آيد در را باز می کند و خود آن صندلی را در حالی برروی لبه های وانت خود را بالا کشيد است و بازحمت بسيار آنرا در قسمت بار می گذارد و بعد هم بار ديگر پائين آمده سوار می شود . در منزل هم همان سطح شيب دارمختصر را بدون رعايت استاندارد برا يش ساخته اند تا با زحمت بالا برود و... آيا نبايد بعد از اين همه سال در مورد اين مسائل کوچک دچار خطا نشويم. جانباز آنقدر ارزش دارد که بيش از اينها برايش هزينه کنيم حال او که پزشک هم شده است و الگوئی برای خيلي ها که دست روی دست گذاشته اند. براستی مگر چقدر هزينه دارد . البته مطمئن هستم هزينه مطرح نيست مهم ديدگاه است و اينکه اميدوارم در بنياد نگرش نسبت به معلوليت جانبازان منفی نباشد....
فيلم کوتاه هم با نام " من خودم هستم " نمايش داده شد که متاسفانه جند دقيقه آخر آن را ديدم. داستان نوجوانی مبتلا به " سندرم داون " که عاشق رويا دختر همسايه اشان شده بود. نمی توانم در مورد فيلم صحبت کنم چون کامل نديم . اما دلم می خواهد از سازندگان فيلم برای پرداختن به اين موضوع تشکر کنم ، چرا که با همين نمايش ها می توان ارتقاء آگاهی و تغيير نگرش جامعه نسبت به معلولان و بويژه ومعلولان ذهنی را فراهم کرد، خاصه اينکه همچون اين فيلم ظرافت های هنری را هم رعايت کرده باشد. اميدوارم ساخت و نمايش اينگونه فيلم ها ادامه يآبد.....
0 Comments:
Post a Comment
<< Home