رشد هشت درصدی چی؟

عرض به حضور دوستان از خبر رشد ۸٪ اعتياد که توسط معاون محترم امور فرهنگی و پيشگيری سازمان بهزيستی استان لرستان در بروجرد اعلام گرديده(البته منبع ان ذکر نشده) بگذريم. ولی نه چرا بگذريم؟ اولا اين ۸٪ ميزان بروزه يا شيوع؟و بعد شيوع يا بروز در صد افزايش رشد ۸٪ داشته اند يا اينکه الان ۸٪ هست؟ بعدش هم مقام کشوری مسئوليت داری اين را تاييد کرده يا نه؟ خوشحال ميشيم ازشون بشنويم.


روزنامه همشهری ديروزمطلب صفحه " معلولين " خود را به موضوع مهم نگرش جامعه به معلولان و منفی گرائی عمده ای که در اين زمينه وجود دارد اختصاص داده بود. اين مقاله تحت عنوان "نه ترحم، نه تحقير بگذاريد زندگي كنند " به چاپ رسيده بود که حاوی نکات مهمی در اين مورد می باشد...

?�?�?� ?�?�?�?�?�?? ?�?� ?�?�???�?�?�?�?� ?�?�?�?? ?� ?�?�?�?? ?�?�???�?�?�?� ?�?? ?�?�?�

کار درماني به ناتوانان جسمي و ذهني استقلال مي بخشد
روزنامه جام جم دوشنبه ششم مردادماه مطلبی دارد با عنوان فوق که به شرح فعالیتها واقدامات این حرفه می پردازد در قسمتی از این مطلب آمده است
مي توان با استفاده همزمان از عضلات و ذهن در ورزش ، تمرين بازي ، کارهاي دستي ، هنر و کار به سلامت افراد کمک کرد.
آنچه گفته شد ، رسالت و باور پيشگامان حرفه کاردرماني بوده است.

آنان بر اين باورند که کاردرماني استفاده هدفمند از فعاليت براي افرادي است که بخشي از توانايي هاي جسمي - حرکتي ، ذهني و اجتماعي خود را از دست داده و يا اصلا به دست نياورده اند و هدف آن رساندن فرد به حداکثر استقلال در کار ، تفريح و مراقبت از خود (Selfcare) است که اين سطح با توجه به توانايي هاي باقيمانده خود متفاوت است

کتک زدن در هنگام جلسات توانبخشی

امروز توفيقی داشتم تا بعد از مدت زيادی خدمت يکی از مادران که صاحب فرزندی مبتلا به سندرم داون است برسم. مدتی بود که دختر کوچولوی ايشان را نديده بودم.خيلی بزرگ شده بود و الحمدلله پيشرفت خوبی هم نشان می داد. يکی از دانشجويان سال آخر کاردرمانی با او کار می کند که پيشرفت کودک در اين زمان بسيار رضايت بخش هم بوده است.اما نکته ای را شنيدم کهدر بيان هردو نفر آنها بود وآن اينکه برخی از دوستان که متاسفانه نام آنها را هم بردند ، در برخی جلسات تمرين و کار کلينيکی کودکان را تنبيه هم می کنند و در مورد همين کودک هم در مقابل چشمان مادراين مسئله رخ داده است و پاسخ اعتراض مادر را اينگونه داده اند که اگر با اين روش برخورد نکنيد ؛ آنها دچار ناهنجاری رفتاری می شوند. متاسفانه هم دربين کاردرمانان و هم در بين گفتاردرمانگران ، نام هائی را ذکر کردند. واقعا" تا بحال اين چنين مطلبی را نشنيده بودم. بسيار متاسفم ، هم برای خودم که تابحال بی خبر بودم وهم برای جامعه توانبخشی و بويژه انجمن کاردرمانی و گفتاردرمانی که بايد هرچه سريعتر به موضوع رسيدگی کنند. بر خودمن فرض است که موضوع را به طور جدی پيگيری نمايم واينکاررا حتما" انجام خواهم داد. هرچه فکر کردم متخصصی تحصيلکرده که همه زندگی خود را از کنار اين کودکان دارد چگونه به خود اجازه می دهد تا چنين برخوردی داشت باشد ، بجائی نرسيدم.....

مركز آر.پي ايران

Iran Rp Centerمركز آر.پي ايران
مركز آر.پي ايران با هدف حمايت از حمايت از بيماران چشمی آرپی (اختلالات موروثی شبکيه چشم با نام رتينيت پيگمانتوزا ( آرپی) تاسيس شده است.براي آشنائي بيشتر به سايت آنها مراجعه كنيد....

فن آوري براي نابينايان

فن آوري براي نابينايان
مجله علم الكترونيك و كامپيوتر مطلبي دارد درمورد يافته هاي جديد براي حل مشكلات نابينايان....

Tavanyab -

Tavanyab - توان ياب
قبلا درموردفعاليت های اين انجمن نوشته بودم . گويا تغييراتی در سايت و فعاليت هايشان داشته اند که می توانيد پيگيری نمائيد....

?�?�?�?�?�

وبلاگ " اوديولوژی ايران" را مدتها بود که می خواستم معرفی کنم. مشخص است که جناب آقای بهرامی نژاد - البته هنوز خدمت ايشا ن نبوده ام - زحمت زيادی کشيده اند . آروزی موفقيت بيشتر برای ايشان دارم....


صفحه " معلولين " روزنامه امروز همشهری ، مقاله اصلی خود را به موضوع " ناشنوائی " اختصاص داده است . مطلب ترجمه ای است از مقاله ای که " پولين مانكس " آنرا تحت عنوان " ناشنوايي اكتسابي از ديدگاه تحليل، عاملي نا تواني در شنيدن و نه فكر كردن " نوشته است . ابتدای مقاله جالب است ک هآنرا نيز برايتان نقل می کنم ." گاهي آدمهايي را ديده ام كه در برخورد با من ميل دارند فرمانده، برتر و آمرانه رفتار كنند. شايد كه ناتواني ام را در شنيدن با ناتواني ام در فكر كردن اشتباه گرفته باشند" خب ادامه را در اينجا بخوانيد.....


صفحه با معلولين روزنام&

صفحه امروز " با معولين " روزنامه اطلاعات مقاله اصلی خود را به نوشته آقای خواجه حسينی تحت عنوان " توانبخشی معلولان ، نيازمند بازنگری علمی " اختصاص داده است . عنوان مناسبی است که من هم تصور می کنم يکی از اصلی ترين مباحث در چامعه توانبخشی ايران - تفاوتی نمی کند در دانشکده های توانبخشی باشد و يا مراکز ارائه خدمات توانبخشی - همين مسئله است . اميدوارم به صورت جدی بدان پرداخته شود. مقاله ای هم به مناسب هفته بهزيستی نوشته ام تحت عنوان " معولان ، برايمان عادی نشوند" که در همين صفحه به چاپ رسيده است. ضمن اينکه در اينجا هم می توانيد آنرا بيابيد...

Jamejam Daily Newspaper سالمندان فعال از ص


Jamejam Daily Newspaperسالمندان فعال از صحنه کنار نمي روند
موضوع سالمندان هرروز به نظر من مهم تر و حياتی تر خواهد شد. مناسب است که همه آنها که در مسند تصميم گيری و تصميم سازی هستند به رشد سريع اين جمعيت بيشتر بيانديشند.گزارشی در اين زمينه در جام جم بخوانيد...

Dr A. Madiney

Dr A. Madiney
اين سايت را هم ببينيد .مفيد است بويژه فکر می کنم دوستان فيزيوتراپيست بايد بيشتر توجه کنند....

وزارت بهداشت نه مخالف خصوصي ساز ي است و نه موافق آن

موضوع خصوصی سازی و کاستن از تصدی های بخش دولتی امروزه به عنوان يک اصل مهم وضروری پذيرفته شداست. در سازمان بهزيستی هم تجربه ما حاکی از موفقيت آميز بودن گرايش به بخش غيردولتی بود . اما متاسفانه به دلايل مختلف در وزارت بهداشت اين موضوع در دوره هيچيک از وزرا جدی گرفت نشد.( البت منظور اين نيست که چيزی بعنوان بخش خصوصی مطرح نيست که می دانيم هست و بسياری از آقايان هم درآن مشغولند). اما نکته اين است که هنوز يک راهبرد مشخص برای جايگاه بخش خصوصی در همه رشته های گوناگون اين حيطه مشخص نشده است و اصولا اينکه وزارت بهداشت حضور بخش خصوصی را در نظام سلامت در کجا می بيند. يکبار از آنطرف می افتند که بايد خانه های بهداشت روستائی را هم خصوصی کنند و يکبار از سوی ديگر بام که حتی تزريقاتی هم بايد دولتی باشند. اين ماجرا باعث آن می شود که وزير محترم هم يک بام ودو هوا پاسخ دهند . خبرگزاری ايلنا نقل می کند که جناب ايشان فرموده اند : "وزارت بهداشت نه مخالف خصوصي ساز ي است و نه موافق آن " . خب تکليف هم که معلوم است ، بايد بدنبال چه بگرديم....

آنجا كه معلوليت محروميت از حداقلها باشد

خبرگزاری کار ايران ، مصاحبه ای انجام داده است با آقای سيدحس موسوی با عنوان محقق اجتماعی در مورد بهزيستی . هرچند بيشتر در مورد مسايل حوزه اجتماعی است ولی مناسب است برای خواندن.....
در کنار آن بد نيست صحبت های رئيس سازمان بهزيستی را هم در نماز جمعه امروز بخوانيد...
خبريا گزارش ديگر در اين زمينه که مفصل هم می باشد مربوط است به مصاحبه ايسنا با معاون امور توانبخشی سازمان بهزيستی و سه تن از معاونان توانبخشی استانها تحت عنوان " "که خب بيشتر به کمبود ها برای رسيدگی به امور معلولان پرداخته اند و تصويری نامناسب از وضعيت فعلی و آينده ترسيم کرده اند. در پايان اين گزارش هم معاون اجتماعی سازمان برنامه هم آب پاکی روی دست همه ريخته اند و فرموده اند که همه حرفها درست و قبول که اعتبارات کم است ولی سازمان برای رسيدگی به معلولان بايد به سراغ خيرين و موسسات خيريه برود. خب ديگر چه می خواستيد بفرمايند...

يک خبر هم از معاون سياسی استاندار تهران در مورد اينکه فرموده اند بايد " فضاهای ورزشی برای کم توانان ذهنی گسترش يابد " بخوانيد....


صفحه " معلولين " روزنامه همشهری ديروز بازهم به مقاله ای در زمينه " آشنائی والدين با توانبخشی کودکان نابينا " اختصاص يافته بود. با توجه به اينکه گرايش به موضوع نابينايان دراين صفحه با وجود دست اندرکارانی چون سرکار خانم کباری قابل انتظار است اما عدم پرداختن به موضوع هفته بهزيستی هم جالب توجه است ....

هفته بهزيستی

باز هم به هفته بهزيستی رسيديم . در ابتدا لازم می دانم اين هفته را به تمامی همکاران زحمت کش و عزيزی که خالصانه برای بهبود شرايط زندگی عزيزان معلول و ساير افرادی که از خدمات بهزيستی در حوزه های اجتماعی و پيشگيری بهره مند می شوند تبريک بگويم وبرای آنان آرزوی توفيق خدمت بيشتر داشته باشم. به هر صورت ساليان زيادی است که اينگونه هفته ها می رسند ومی گذرند . اما آنچه باقی مانده است عدم تغيير اساسی در وضعيت معلولان و مدجويان سازمان است.قصد آن ندارم که بگويم هيچ گونه تغييری حاصل نشده است اما قطعا" می گويم فاصله ما با حداقل ها هم بسيار زياد است. عوامل بسياری در اين امر دخيل هستند که مهمترين آنها مشکل نگرشی در مسئولان وجامعه است ، تفاوتی هم در بين تحصيل کردگان و سايرين وجود ندارد. آنچه اهميت دارد عدم پذيرش حضور معلولان در جامعه بعنوان شهروندانی است که از حق استفاده از امکانات جامعه برخورداند. همين امر باعث شده است در همه امور آنها را در برنامه ريزی ها و اقدامات فراموش کنند و اگر در جائی هم دوستان دلسوخته و درد آشنائی باشندکه از سر ترحم ودلسوزی خواسته اند کاری کنن داما از ترس برخورد نامناسب ديگران دست نگه داشته اند.همين موضوع اشتغال را ببينيد ساده ترين برخورد ها در بين مسولان دولتی و کارفرمايان بخش خصوصی آن است که " ای بابا در حاليکه اين همه بيکار سالم داريم شما هم دلتان خوش است ، از بکارگيری معلولان می گوئيد ، فعلا بماند تابعد " و يا اينکه اگر بنا بر تعديل نيروی انسانی است ابتدا به سراغ همين گروه می روند و مظلومانه اخراجشان می کنند که با کمال تاسف آنچه اين روزها می شنوم حکايت از موج تازه ای از اخراج هاست.برای بهتر ديدن مسئله اشتغال گزارش مفصلی که در روزنامه ايران امروز تحت عنوان " معلولان سرکارنيستند!!!" توسط آقای خواجه حسينی نوشته شده است را ببينيد. وقتی مشکل نگرش از مجلس و نمايندگان محترم آن شروع می شود چه انتظاری از ديگران داريم. خاطرتا ن باشد سال گذشته بازهم در شرايط نمايندگا ن مجلس آمده بود نداشتن "ناتوانی و معلوليت" و اين به معنای محروم کردن گروه بزرگی از جامعه از حضور درمجلس و داشتن نماينده است. خب با اينگونه تفکرات انتظار بهبود امور معلولان کمی دشوار می شود. البته ساير اقشار خدمت گيرنده از بهزيستی هم وضعيت بهتری ندارند هرچند ممکن است بلحاظ برخی مسائل بيشتر دربورس تبليغاتی قرار بگيرند اما درنهايت آنها هم چيزی عايدشان نمی شود.آنچه امروز بايد در نظام جامع تامين اجتماعی - که در حد لايحه هنوز باقی مانده است - رخ دهد ارائه جايگاه ويژه ای به بهزيستی است و برخوردهای انفعالی با اين موضوع هرروز از جايگاه مناسب بهزيستی در نظام آينده خواهد کاست و بيشترين ضرر را باز هم معلولان ومدجويان سازمان تحمل خواهند کرد.
در اين زمينه سخن بسيار است و حوصله کم ، آرزومی کنم دولت بيش از گذشته به وضعيت يکی از مهمترين سازمان های خود توجه کند . همانطور که در سخن روز صفحه اصلی سايت جملی ای از يکی از نخست وزيران گذشته انگلستان را نقل کرده ام که :" دولت تنها يک وظيفه دارد ، تامين رفاه اجتماعی مردم " اميدوارم دولت ماهم که مطمئن هستم در تفکر چنين انديشه ای را دارد در عمل هم بتواند آن رابه انجام برساند...

?�?�???�?�?� ?�?� ?�?�???? ?�?�?�?�

با توجه به اينکه گويا وبلاگ ها از طريق سايت های اصلی خود قابل دسترس نيستند ." وبلاگ توانبخشی ايران و " يادداشت های روزانه خودم" " را به سايت اصلی منقل کردم که اميدوارم بتوان آنها را ديد.....

تاخير درسخن گفتن


"تاخير درسخن گفتن " عنوان مقاله ای است در روزنامه همشهری که علاقمندان را به خواندن آن توصيه می کنم......

سازگاري والدين با كودك نابينا


داشتم فراموش می کردم که صفحه " معلولين " روزنامه همشهری مربوط به هفته قبل را معرفی کنم. اما مروز در وبلاگ ارزنده " مادر يک روشندل" آنرا ديدم واينجا برايتان نقل می کنم. موضوع مطلب اين شماره " سازگاري والدين با كودك نابينا" است که بسيار خوب تنظيم شده است...

دومين جشنواره موسيقی معلولان


درمورد دومين جشنواره موسيقی معلولان تاکنون چند باری دوستان مصاحبه داشتند . بالاخره مشکلاتی در سر راه برگزاری وجود دارد که بايد به نظرم به طور صريح در موردش حرف زد و موانع برگزاری را برشمرد. البته آقای عاطفی معاون ستاد برگزاری مشکل بودجه را مطرح می کنند ولی اين تمام ماجرا نيست . خب مصاحبه ايشان را در جام جم امروز می توانيد بخوانيد..

در گذشت لاله و لادن

لاله و لادن را از سالهای دور می شناختم . در زمانی که در بهزيستی بودم دو بار هم ملاقاتی داشتيم . يکبار بواسطه حضور آنان در جلسه کنکور که در محل همين دانشکده علوم توانبخشی خودمان حاضر شدند و با سختی در آزمون شرکت کردند . دوستانی هم به شوخی از امکان کمک کردن آنان به همديگر در هنگام آزمون می گفتند. يکبار هم در سازمان ملاقاتی داشتيم و خب در حدی که مقدور بود برای رفع مشکل آنان کمک کردم. آنچه برايم در ذهن باقی است روحيه بسيار بالا و قوی آنان بودکه تا روزهای پايانی هم شما شاهد آن بوديدو ايمانی سترگ که اثری از ترس در آن مشاهده نمی شد. بواقع آنچه در تمام اين مدت در سر می پروراندند رويای جدائی از هم و درکنا ريا بهتر بگويم روبروی هم نشستن بود. اما افسوس که تقدير آنان اين نبود و امروز در حاليکه شايد بتوانم بگويم به آرزوی خود رسيدند - منظورم جداشدن از يکديگر يود- اما به فاصله ای کوتا ه پرکشيدندو به آرامشی ابدی رسيدند. خدايشان رحمت کند و تسليت باد بر همه آنان که اين روزها و شايد ساليان زيادی برای آنان دعا کردند وصميمانه دوستشان داشتند.....
خيلی از خبر ها را در اين صفحه می توانيد بيابيد....

دو خبردرمورد نابينايان . روزنامه ايران ، امروز خبری داشت درمورد گزارش شبکه العربيه در " ايران سپيد " . میدانيد که ايران سپيدتنها روزنامه به خط بريل است که در خاورميانه وشمال افريقا منتشر می شود. دوست خوبم " سهيل معينی " و ديگر همکارانش بخوبی از عهده اين کار بزرگ برآمده اند که در گزارش العربيه هم مشهود بوده است. اميدوارم با حمايت سازمان های بهزيستی و آموزش و پرورش استثنائی برای مشترک نمودن عزيزان نابينا گام موثری د رتوسعه اين کار برداشته شود...
دومی هم خبری در روزنامه همشهری که از راهاندازی " نخستين بوستان روشندلان در تهران راه اندازي مي شود " . البته من خيلی باجداسازی اينگونه امور موافق نيستم ولی خب فکر می کنم وقتی سايرين در برنامه ريزی ها و اقذاماتشان دوستان معلول را فراموش می کنند .نظير اين اقدامات می تواند تلنگری باشد که درک کنيم ر همين نزديکی ها کسانی زندگی میکنند که برای سود جستن از امکانات جامعه بايد آنها را هم در نظر بگيريم....

?�?�?�?�?�?�?� ?�?�?�?� ?� ?�?�?�?�


بالاخره زمان جداسازی اين دوقلوهای ايرانی فرارسيده است و کار در بيمارستان رافلز سنگاپور آغاز شده است. اين دو خواهر صبور از همگان تقاضای دعابرای موفقيت عمل داشته اند و از همه برای اينکار تشکر کرده اند. کاری که فعلا می توانيم انجام دهيم، همين دعاست. پس همگی از خداوند بخواهيم آنان را دراين عمل سخت کمک کند و هردو را سالم به آغوش ميهن بازگرداند....

يک عمل شايع در بين جوانان


"قد بلندی به چه قيمت " عنوان گزارشی است در روزنامه امروز ايران. موضوع برمی گرد به روش " اليزاروف " که گويا يکی از پزشکان ارتوپد در تهران با حدود 40 ميايون ريال هزينه اين عمل را برای افراد انجام می دهد. نظرات متفاوتی در اين مورد وجود دارد که به نظر می رسد وزارت بهداشت بايد در مورد صحت وسقم آن تصميم بگيرد ، چه حافظ حقوق بيماران آن وزارت است و حافظ حقوق پزشکان سازمان نظام پزشکی. بد نيست شما هم آنرا مطالعه کنيد....

سال 2003 برای معلولان اروپائی


روزنامه همشهری صفحه " معلولين " خود را در سه شنبه پيش به دو مطلب اختصاص داده بود. اول مقاله بود در مورد" شيوه های ابداعی برای توانمند سازی معلولان " که به موضوع ايجاد نمايشگاهی ويژه در مصر برای بازديد نابينايان از گنجينه های کهن همچون نقاب و تخت سلطان توتانخامون ، می پردازد. کاری که بسيار خلاقانه و شگفت انگيز طراحی و اجرا شده است . توصيه می کنم حتما مراجعه و بخوانيد.
و دومين مطلب در مورد" 2003 ، سال معلولان اروپائی" است که به نظرم دارای اهميت زيادی است. سالها از اولين باری که سازمان ملل متحد اقدام به تصويب روز و سالی برای معلولان نمود می گذرد . ازاين رو عنوان کردن سال معلولان در اروپا آنهم در ابتدای قرن بيست و يکم و در حالی که در کشورهای توسعه يافته معلولان، از وضعيت بسيار بهتری برخورداند ، نشان از اهميت بسيار زياد موضوع دارد. اميدوارم کشور ماهم که هم اينک در آخرين سال از دهه معلولان آسيا و اقيانوسيه هستيم ، بيشتر به اين موضوع بپردازد و بويژه از نمايندگاه مجلس بخواهيم که هرچه زودتر نسبت به تصويب " قانون حمايت از معلولان " در صحن مجلس اقدام نمايند.....

بازگشت هيات ورزشی المپيک ويژه ايران

بامداد ديروز هيات ورزشی المپيک ويژه ايران به ميهن بازگشت. هرچند به هنگام رفتن تيم متاسفانه در خبرها ، مطلبی گفته نشد ولی ديروز در راديو و تلويزيون انعکاس مطلب مشهود بود . شب گذشته هم در باشگاه سازمان تامين اجتماعی با حضور ورزشکاران ، مربيان وخانواده های آنان و برخی از دست اندرکاران و هنرمندان ضيافتی به افتخار آنان برگزار شد که مورد استقبال بجه ها و خانواده های آنان قرار گرفت. رهاورد تيم از بازيها يک مدال طلا ، 3 نقره و يک برنز بود که برای تيمی که نخستين با رشرکت در اين رقابتها را پست سر می گذارد نسبتا مطلوب است. اميد واری من و همه همکارانم در موسسه بازتوانی ويژه معلولان ذهنی ايران که نمايندگی المپيک ويژه را دراختيار دارد آن است که در رقابت های آتی بتوانيم افتخارات بيشتری را کسب نمائيم البته مهم تر از آن گسترش ورزش در بين کم توانان ذهنی است که اميد است تا حدود سه سال آيند ه رقم آنان به بیست هزار نفر بالغ شود. انشالله در آينده بيشتر در اين زمينه صحبت خواهم کرد....


اين همان عكس مورد نظر آقاي دكتر رادفر مي باشد

بدون شرح

با سلام من نمیدونم چه طوری بايد عکسها را داخل وبلاگ گذاشت برای همين حتما اينجا را ببینید
http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=5267

مهرانه همچون محبوبه نيازمند کمک است

نويسنده محترم وبلاگ شب شکن چند شب پيش ای ميلی فرستاده بودند وضمن اينکه خبر مشکل مهرانه قائمی را مطرح کردند . مشکل ايشان هم همانند محبوبه است که مدتی پيشی ازميان ما پرکشيد و تلاش های انجام شده برای کمک به او بجائی نرسيد. ايشان موضوع را پيگيری و به مشکل مهرانه رسيده اند. امشب هم ای ميلی داشتم که متن گزارشی از وضعيت مهرانه را ايشان زحمت کشيده و ارسال کرده اند ومن آنرا در صفحه مطالب و مقالات شما در سايت خودم قرار داده ام و همينطور عکسی از مهرانه را در همان صفحه اول سايت گذاشته ام. اميدوارم همه آنها که می توانند از هر گونه کمکی دريغ نفرمايند با اين اميد که خداوند هم لطفش را شامل حال او و خانواده محترمش بگرداند وسلامت کامل را به او بازگرداند...