هزارمین یادداشت

امروز در وبلاگ " یادداشت های روزانه.. " خودم هزارمین یادداشتم را نوشتم. چون خیلی طولانی شده است آن را در اینجا قرار ندادم . اگر مایل بودید می توانید به آن" هزارمین یادداشت " سر بزنید....

آی آدمها

ایمیل یکی از دوستان بدستم رسید که هرچند نویسنده متن آن را از نزدیک نمی شناسم اما با توجه به متن نامه که برای من چیزی جز صحت نیست ، برای یادآوری بخشی از ناملایماتی که بر معلولان ایرانی میرود ، آن را در اینجا نقل می کنم. امید که در رفتارهایمان تجدیدنظر کنیم...- این قسمت را بعد از دریافت کامنت آقای حمید علیزاده نویسنده نامه اصلاح کردم- با پورش از ایشان بخاطر اشتباهی که رخ داده بود.
وقتی روز سه شنبه 16/12/84 از سازمان مدیریت و برنامه ریزی تماس گرفتند و گفتند به جهت قبولیتان در آزمون استخدام ادواری بیایید به این آدرس تا از شما مصاحبه بعمل آید و در صورت نیاز از شما در ادارات دولتی استفاده شود ، با خودم گفتم بالاخره سازمانی هم پیدا شد تا به حقوق مکتسب افرادی که حداقل ده پانزده هزار تومان هزینه ثبت نام دادند ، یک روز وقت گذاشتند در صف طویل پست تا فرم ثبت نام را تکمیل کنند ، یک روز وقت گذاشتند ، اعصاب شریف و عمر گرانمایه را در جلسه امتحان به هدر دادند و احتمالا مدتی را نیز صرف آماده سازی علمی خود برای آزمون کردند در مقابل کسانی که خواب شیرین را بر تحمل این مصائب ترجیح دادند ، احترام بگذارد و جور سیستم بدیع آزمون و خطایی قانون گذاران محترم که تصویب و لغو قانون استخدام ادواری نه نخستین نمونه و نه آخرین مصداق آن خواهد بود را بکشد .نمیخواهم به این بپردازم که آیا تبعیض که به عنوان دلیل لغو این قانون مطرح گردید این است که تمام متقاضیان استخدام در یک آزمون برابر، شایستگی هایشان برای احراز شغل مورد نظر محک زده شود یا اینکه کار یکباره به سلیقه شخصی مدیران و مدیران کل دولتی سپرده شود ؟ که در افواه مشهور است از لهجه غالب پرسنل یک وزارتخانه میتوان فهمید وزیر کجایی است
داعی من در نوشتن این مختصر شرح آنچیزی است که در این مصاحبه بر من بعنوان یک معلول جسمی حرکتی دارای مدرک لیسانس حقوق با معدل حدود 18 از دانشگاه تهران گذشت . وقتی یک روز دیگر خود را برای رفتن به آدرس مذکور با تمام مشکلاتی که در آمد و شد دارم اختصاص میدادم تا حدودی از کم و کیف رفتاری که با من خواهد شد آگاه بودم. نمونه آنرا 27 سال است که دیده ام . ولی رفتم . رفتم تا اگر روزی متهم به کاهلی و تن پروری شدم ، بگویم چهار سال کشان کشان مصافت خانه تا دانشگاه را پیمودم ، چاله های خیابانهایتان مرا زمین زد ، بی توجهی تان مرا هل داد ، ازدحامتان مرا از اتوبوس جا گذاشت ، نگاه هایتان ،زخم زبانهایتان ، خنده هایتان ، پچ پچ هایتان ، هیچیک مانعم نشد . سرم به جدول خیابانهایتان شکست اما اراده ام نه . در تمام کلاسها حاضر شدم و بهتر از بسیاری از شما نتیجه گرفتم. پس معلول شما و جامعه شماست نه من .
روز مصاحبه، مصاحبه کننده مجترم وقتی وضعیت و شرایط من را دید بسیار محترمانه و مودبانه از من عذرخواهی کرد و گفت« اگر شرایط شما را میدانستیم مزاحم شما نمیشدیم وشما را به زحمت نمی انداختیم چون همانطور که میدانید برای افراد دارای معافیت پزشکی از خدمت سربازی منع استخدام وجود دارد» هرچند من نمیدانستم . خدا را باید صد هزار بار شاکر باشم که بی نظمی و بی برنامگی در سازمانهای دولتی حتی آنهایی که نام مدیریت و برنامه ریزی را یدک میکشند به حدی است که زحمت مطالعه پرونده هایی که در اختیارشان است را نیز به خودشان نمی دهند وگرنه مرا حتی به مصاحبه دعوت نیز نمیکردند چون معلول هستم .
سئوال این است که اگر دولت که اعمال حاکمیت و به تبع آن حمایت از اقشار آسیب پذیر تر اجتماع و گروههایی که رقابت آزاد و بدون کنترل به حذف و نابودی آنها می انجامد از وظایف عمده ی اوست از استخدام معلولین خودداری کند ،چه توقعی از بخش خصوصی است که بحق ماهیت سیاستگداریهای آن منفعت طلبانه و سود جویانه است . افراد دارای معافیت پزشکی نام محترمانه معلولین است. چرا آنها باید از استخدام ممنوع باشند؟ چرا برای استخدام معلولین که بر اساس داده های آماری ده درصد جامعه هستند باید سقف سه درصد در نظر گرفته شود که همان هم اجرا نمیشود ؟ تلقی من همیشه این بود که سهمیه سه درصد امتیازی است برای معلولان که دستگاههای دولتی ملزم به رعایت آن هستند در حالیکه اگر وجود قانون منع استخدام افراد دارای معافیت پزشکی از خدمت سربازی صحت داشته باشد ، جمع این دو قانون به معنای تعیین سقف برای استخدام معلولین در دستگاههای دولتی است که هیچ منطقی توجیه گر آن نمیباشد. آیا یک مشاور حقوقی کارگر ساختمانی است که میباید از سلامت کامل جسمانی برخوردار باشد؟ عقل سلیم ومنطق حقوقی توانایی انجام کار را برای احراز یک شغل کافی میداند و تبعیض بی دلیل در حق معلولان با عدالت سازگار نیست.

اولین پیوند صورت

اولین عمل پیوند صورت در نوامبر 2005 در فرانسه انچام گرفت. خانمی که عمل بر روی صورتش انجام شده است هم اکنون غذا می خورد و می نوشد . چند تصویر او را اینجا میتوانید ببینید...

بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولان در مجامع حقوق بشر

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: فقه و حقوق - حقوق اجتماعي
كميسيون حقوق بشر اسلامي در ادامه برگزاري سلسله جلسات هم‌انديشي علمي و پژوهشي در يازدهمين نشست خود با حضور كارشناسان مربوطه به بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولان در مجامع حقوق بشر مي‌پردازد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در ادامه‌ي برگزاري جلسات هم‌انديشي علمي و پژوهشي كميسيون حقوق بشر اسلامي ايران در نيمه‌ي دوم سال ‌٨٤، يازدهمين نشست مربوطه كه به مباحث داراي اولويت علمي كاربردي بين‌المللي مربوط مي‌شود، تحت عنوان "بررسي آخرين تحولات بين‌المللي مربوط به حقوق معلولين در مجامع حقوق بشر" درتاريخ ‌١٦/١٢/٨٤ ساعت ‌١٤ الي ‌١٩ در محل اين كميسيون برگزار مي‌شود.
محورهاي سخنراني‌هاي تخصصي نشست مزبور به شرح زير است.
‌١- بررسي آخرين اسناد حقوقي در زمينه‌ي حقوق معلولين در سطح بين‌المللي (سازمان ملل و ديگر مجامع بين‌المللي).
با سخنراني دكتر مصفا، استاد دانشكده‌ي حقوق دانشگاه تهران
‌٢- بررسي آخرين تلاش‌هاي مربوط به حقوق معلولين در سطح سازمان‌هاي غير دولتي بين‌المللي و نهادهاي ملي.
در ارائه گزارشي از سوي واحد تحقيق و پژوهش كميسيون حقوق بشر اسلامي.
‌٣- نگاهي به وضعيت حقوق معلولين در ايران: دستاوردها، چالش‌ها و راهكارهاي بهبود وضعيت.
الف) قوانين و مقررات ايران
ب) مشكلات علمي و دستاوردها از نگاه سازمان بهزيستي در گزارشي از سوي معاونت توانبخشي سازمان بهزيستي
ج) ارزيابي موضوع از نگاه يكي از صاحب‌نظران مرتبط با مسائل معلولين در سخنراني دكتر كمالي، از صاحب‌نظران ايران در زمينه‌ي امور معلولين و توانبخشي
د) ارزيابي موضوع از نگاه تشكل‌هاي مدني فعال ايران در زمينه‌ي معلولين با سخنراني رييس انجمن حمايت از حقوق معلولين.

گروه باور

قول دادم که امشب در مورد " گروه باور " بنویسم. گروه باور را جمعی از دوستان دارای معلولیت و افراد عادی - التبه همه از جوانهای مستعد و خوب - سال گذشته تشکیل دادند. در مراسم جشن سالگرد گروه که جمعه شب در یکی از مراکز شهرداری برگزار شد به دوستان گروه و مهیمانهایشان عرض کردم که مهمترین ویژگی گروه باور همین است که گروه تنها با شائبه صنفی تشکیل نشده است . بدین شکل که گروهی از افراد دارای معلولیت تشکلی صنفی برا ی احقاق حقوق خود راه انداخته باشند. حضور جوانانی که دارای ناتوانی نیستند سرمنشاء تحولات خوبی در تغییر نگرش جامعه نسبت به ناتوانی را فراهم خواهد ساخت.حرکت هائی هم که در طول یکسال گذشته انجام داده اند - می توانید در سایتشان ببینید - موید این نظر من است. معتقدم که گروه باور در آینده می تواند به رشد مناسبی در فعالیتهای خود برسد به این شرط که همیشه چون امروز دارای انگیزه عالی باشند و در این مسیر سخت از مشکلات عدیده نهراسند و با تداوم لبخندی که امروز بر چهره همه دوستان می بینم حرکتی دائمی را دامن بزنند.. خدا یارو یاورشان باد....

آقای دشتی

دیشب که از مراسم سالگرد گروه باور بازگشتم در ذهنم بود تا در مورد این گروه مطلبی بنویسم که بدلایلی مقدور نشد. درانتهای شب که سری به اینترنت زدم ایمیلی از دوست خوبمان آقای دشتی که معرف حضور هستند داشتم که با مراجعه به وبلاگشان دیدم که مطلبی را در مورد " توقف " نوشته اند. می خواهم درمورد " باوری ها" بنویسم آما آنچه آقای دشتی نوشته اند هم مهم است . پس اشاره ای به این موضوع داشته باشم و انشاالله فردا در مورد گروه باور بنویسم...وبلاگ آقای دشتی را در اینجا می توانید ببینید. دشتی از دلسوختگان حوزه ناتوانی و توانبخشی است که خود مستقیما با موضوع مرتبط است. سالهای نسبتا زیادی است که ایشان را می شناسم. از فعالان حوزه است ولی بیشتر به کارمی اندیشد تا طرح خود... به هر صورت از عناصر ارزنده است که باید دوستان جامعه معلولان قدرش را بدانند. در یادداشت توقف اشاره به این داشتم که تاخیرم در نوشتن، دوستانی را هم به فکر انداخت که تذکر بدهند که ازجمله به آقای دشتی اشاره کردم. گویا ایشان تصور کرده اند من از تذکر ایشان گلایه کرده ام. نه دوست خوبم ، چنین نبوده و نیست. من هرگز گلایه نکردم و حتی اگر نقد کنید خوشحالتر می شوم تا گونه های دیگر . نکاتی هم که در مطلب وبلاگتان نوشتید : " آقاي دكتر كمالي عزيز!سلام توقف شما، من را به شدت تكان داد.گفتم نكند چيزي نوشته ام كه دكتر را ناراحت كرده باشم. متن شما و پيام خودم را چندين بار خواندم. ديدم هر دوي ما حق داريم. آقاي دشتي حق دارد با كسي درد دل كند . دكتر كمالي هم حق دارد كه اگر مجالي نبود چيزي ننويسيد يا سكوت كند. " ... همه را قبول دارم و امیدوارم که حرکتی را که در این وبلاگ ها ادامه می دهیم در جهت تحقق آرزوهایمان باشد. جامعه ای که در آن همه درکنار هم و با برخورداری از حق شهروندی زنگی کنند.آقای دشتی در ادامه یادداشت خود تصویری از مصاحبه من در سال 76 با آقای عبداللهی مسئول وقت صفحه با معلولین روزنامه اطلاعات را آورده اند که خب یاد آن روزها را برایم زنده کرد...

صفحه با معلولین روزنامه اطلاعات

باز هم این مثنوی تاخیر شد، بر من ببخشید. شماره جدید این صفحه دوشنبه گذشته منتشر شد. ادامه بحث در مورد نحوه آموزش دانش آموزان استثنائی، سرگذشت هلن کلر و معرفی وبلاگ دوست خوبم جناب آقای دشتی و همسر محترمشان دستاورد این شماره است که متن کامل را در اینجا م یتوانید بخوانید.....