ازدواج؛ تراژدي عاطفي يك معلول

ازدواج؛ تراژدي عاطفي يك معلول
این عنوان مطلب بسیار خواندنی و جالب است که محسن حسینی طه در همشهری نوشته است. برای من که از نزدیک او را می شناسم ،علیرغم مشکلات شدید جسمی اش ، اعتماد به نفسی دارد که متعجبم میسازد ، نوشتن این مطلب و سرودن شعری که در متن آورده است بر تعجبم میافزاید و از سر ارادت برایش احسنت می گویم و به نوشته هایش غبطه می خورم...محسن خان دستت درد نکند و قلمت توانا تر از همیشه باد ... بدان امید که امثال تو که از عمق حس دورنیت به مسائل می پردازید، البته منطقی ، بیش از گذشته بنویسید و فریاد برآورید ، باشد که نگاه ها به شما و دوستانتان عوض شود و فردائی بهتر برای جامعه افراد دارای ناتوانی رقم بخورد...

همشهری آنلاین

برقراري بيمه بيكاري براي نابينايان
اميدوارم اين خبر تحقق پيدا كند....

جوانمرد همچون همیشه

جمعی از جانبازان قطع نخاعی خواستار تقدم معلولین نخاعی برای بهره مندی از شیوه های جدید درمانی شدند
اگر بر روی لینک بالا کلیک کنید به متن نامه جمعی از جانبازان عزیز دسترسی خواهیذ یافت که در آستانه روز جانباز - حدود یک ماه پیش - با امضا آن خواستار اولویت معلولین در استفاده از روش های جدید درمان قطع نخاع شده اند. من متاسفانه این نامه را ندیده بودم تا در همان زمان درمورد آن بنویسم . امروز از لینکی که دوست خوبم شهرام مبصر برایم ارسال کرده بود بدان دسترسی یافتم. در دورانی هم که در بهزیستی بودم بارها بر این نکته تاکید داشتم که باید بین ارزش وجودی جانبازان و اهمیت انکارناپذیر آنان در موجودیت انقلاب و کشور و موضوع معلولیت ایشان تفاوت گذاشت. متاسفانه گاهی این خلط مطلب آنچنان مطرح می شود که بیشتر از همه خود جانبازان متضرر می شوند. خاطرم هست که در جلست متعددی به دوستان بنیاد یادآور می شدم که عدم توجه به موضوع توانبخشی جانبازان و استفاده از اصول وروش های صحیح علمی مشکلات بزرگی در آینده فراهم می سازد و خب توجه بیش ازحد به موضوع درمان صرف پزشکی و هزینه های مترتبه آن مانع از حضور یک دیدگاه قوی توانبخشی در آنجا شد. به دوستان دارای معلولیت توصیه داشتم که در انجمن ها و جوامع خود بیش از پیش به حضور جانبازان اعتنا کنند و از ایشان بخواهند که با عضویت - مثلا در انجمن ضایعات نخاعی- کمک موثری برای پیشبرد اهداف اجتماعی خود داشته باشند. به هر حال عنصر قدرت اجتماعی جانبازان در جامعه ما بسیار قوی تر از معلولان است و البته در انجمن هایی که چنین شد حضور جانبازان توانمند نقطه قوت خوبی شد. برخی برنامه های مشترک هم با بنیاد انجام می شد - مثل همایش هائی در مورد مناسب سازی یا ضایعات نخاعی - که تاثیر مطلوب تری در جامعه می گذاشت. برای من که در خدمت هر دو گروه بوده ام یک نکته قابل ملاحظه بوده است و آن پذیرش معلولیت از سوی جانبازان می باشد. هرچند عده ای همیشه بر این طبل میکوبند که نباید جانباز و معلول را درکنار هم قرار داد اما به هیچ عنوان چنین روحیه ای را دربین خود جانبازان و معلولان ندیدم. مثال موفق این تفکر را در فدراسیون جانبازان ومعلولین می توان سراغ گرفت که با مدیریت هوشمندانه جناب آقای خسروی وفا به موفقیت های غیر قابل انکاری در صحنه ای ورزشی ملی و بین المللی دست یافته اند. این هم تنها در سایه همدلی و یکرنگی است که بین دوستان معلول وجانباز وجود دارد. نامه اخیر را هم من در همین مسیر ارزیابی می کنم ، یعنی همدلی بالائی که بین این دو گروه وجود دارد و آنهم بواسطه یک نقطه مشترک است ، معلولیت یا ناتوانی... روحیه جوانمردی و بزرگواری که در جانبازان وجود دارد مانع از آن شد که بخواهند تقدم خود را در استفاده از این روش جدید- درمان ضایعه نخاعی - بر معلولان بپذیرند. در نامه خود آورده اند که " پذیرش چنین ترجیح و تقدیم را برای خود در تضاد عمیق با روحیه ایثارگری و جوهر جوانمردی جاری در شخصیت جانبازان تلقی می کنیم و بر این باوریم که اگر بنا بر اولویت گذاری باشد اتفاقا معلولان عزیز بر جانبازان مقدمند. " خب نظر شما چیست ؟ جوانمردی و بزگ منشی بیش از این؟...